عشق دستمال کاغذی به اشک !
دستمال کاغذی به اشک گفت:
قطره قطرهات طلاست
یک کم از طلای خود حراج میکنی؟
عاشقم !
با من ازدواج میکنی؟
اشک گفت:
ازدواج اشک و دستمالِ کاغذی!
تو چقدر سادهای
خوش خیال کاغذی!
توی ازدواج ما
تو مچاله میشوی
چرک میشوی و تکهای زباله میشوی
پس برو و بیخیال باش
عاشقی کجاست!
تو فقط
دستمال باش!
دستمال کاغذی، دلش شکست
گوشهای کنار جعبهاش نشست
گریه کرد و گریه کرد و گریه کرد
در تن سفید و نازکش دوید
خونِ درد
آخرش، دستمال کاغذی مچاله شد
مثل تکهای زباله شد
او ولی شبیه دیگران نشد
چرک و زشت مثل این و آن نشد
رفت اگرچه توی سطل آشغال
پاک بود و عاشق و زلال
او با تمام دستمالهای کاغذی فرق داشت
چون که در میان قلب خود
دانههای اشک کاشت.
خیلییییییییییییییییییییی قشنگ بود سارا[دست][دست][دست] واقعآ عاااااااااااالی بود. [گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
[گل]سلامی چو بوی خوش آشنایی [گل]بدان مردم دیده روشنایی [گل]درودی چو نور دل پارسایان [گل] بدان شمع خلوتگه پارسایی
[گل]دیر است که دلدار پیامی نفرستاد [گل]ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد [گل]صد نامه فرستادم و آن شاه سواران [گل]پیکی نداونید و سلامی نفرستاد
[گل]ای بهار دلنشین آمده سوی چمن [گل]ای بهار آرزو بر سرم سایه فکن [گل]چون نسیم نو بهار بر آشیانم کن گذر [گل]تا که گلباران شود کلبه ویران من
سلام خوبین . شعر زیبایی بود
تمامشون دوستای صمیمی من بودن[گریه]
سلام دوست خوبم[گل] جالب بود شاد باشی[خداحافظ]
مهم عشقه خسته شدم بس نظر دادم من زن میخوام میرم زن بگیرم دست مال کاغذی رو دوست ندارم چون یه بار مصرفه من دو بار مصرفشو دوست دارم که بشه دوسش داشت تا بهش دست بزنی پاره میشه من میخوام یه عمر بهش دست بزنم پاره نشه البته آرایه ی کژتابی داره ولی بهتره مثبت اندیش باشی
به امید روزی که هیچ کی غیر از دست مال کاغذی نباشه و همش دنیا از عشق پر بشه نه عشق زمینی ها نه عشق بالا بالا ها ببخشید من آدم شوخ طبعی هستم ولی دلم مثل یه گنجیشک بزرگه بزرگه. هیچش تو دلم نیست مکه یه کم پدر سوختگی که اونم مشکلی نیست بای